آغازی نو

زندگی همچون بهاری بیش نیست----------------- موسمی فرخنده اما رفتنی است

پس بیا و در بهاران چار ه کن---------------------------چارۀ این پیکر بیچاره کن

ساکن کوی دل جانانه شو----------------------------- تا ابد نزد خدا همخانه شو

قلب خود را بهر عیسی باز کن----------------------- تازه شو با او ، زنو آغازکن

حق وراه راستی جمله در اوست---------------------جملگی حمد و ثنا از آن اوست

کی تواند بر زبان آرد کسی این ادعا------- من خدا هستم ! خدا نیست از وجود من جدا

کی تواند آدمی آرد به لب این سان سخن-------- کس نیاید نزد یزدان گر نخواند نام من

تا به کی خشم وستیز و دشمنی -------------------- تا به کی مغرور این جان وتنی

بهر چه عمرت به پایان می بری ------------------- از کدامین نفس فرمان می بری

بر مکافات عمل اندیشه کن ----------------------- راه ورسم عیسوی را پیشه کن

از برای ما فرستادش خدا ------------------------ خود خدا بودش ولی در شکل ما

محسن